متفکر شدم

این روزا خیلی فکر می‌کنم، یعنی تا حدی که مخم در حجم و اندازه‌ی گوزیدن و احتمالا مرز بالقوه ریدن می‌باشد. فکر نکنید. آدمایی که فکر می‌کنن غصه می‌خورن. غصه که می‌خورن چاق می‌شن، چاق که می‌شن از چشاش می‌افتن. از چشا که بیافتی مگه دیگه می‌شه بلند شد. درد داره خوردن زمین. درد داره کمر درد. داشتی که بدونی من چی‌ می‌گم؟ تو آخه چی می‌دونی از چاقی، تو آخه چی می‌دونی از پاییز لعنتی سال نود و چهار...

نظرات 6 + ارسال نظر
آرام 1394/08/19 ساعت 16:41

نمیدونم کی داره کار درستو انجام میده...؟! اونیی که عاشقه یا اونی که فارغ
فقط میدونم کار عاشقا سختره اما قشنگتره با همه ی عذابش...

اوخ اوخ اصن نگو و نپرس

رضا...
نگو نگو نگو نگو

خمیده ام...

نمیگم... باشه باشه باشه
روا مباد...

سکوت 1394/08/19 ساعت 22:51 http://sokot2010.blog.ir

زیاد فکر نکن: )))

خطر داره حسن:)))


+عشق این درد_لعنتیه دوست داشتنی: )

خنده داره؟!

سکوت 1394/08/20 ساعت 11:43 http://sokot2010.blog.ir

نخیر:/
فقط خواستم شوخی کنم
معذرت

عذر خواهی چرا
چرا همه ناراحت میشن این روزا

سکوت 1394/08/22 ساعت 22:15 http://sokot2010.blog.ir

من ناراحت نشدم
اصلا ناراحت کردن من کار سختیه:)))
گفتم شاید خودت ناراحت شدی: (
وگرنه من ناراحت نمیشم
اصلا هرگز ابدا

ناراحتت میکنما

سکوت 1394/08/23 ساعت 10:40 http://sokot2010.blog.ir

عمراB-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد