روز قربانی

من اصولا آدم غصه‌خوری هستم، روزها رو تا شب خودم رو عذاب میدم و تازه‌ترها شب‌ها رو هم تا صبح اضافه کردم. استاد می گفت: درد خوبه اما درد کشیدن خوب نیست، می خوام به حرف استاد گوش کنم و فردا اسماعیلم رو قربانی کنم و شاید تموم برنامه آینده کاریم رو به باد بدم و مسیر زندگیم رو عوض کنم.

خدایا من ازت ممنونم بخاطر تموم لحظاتی که هستی و تمام شهامتی که بهم دادی برای تصمیمی که می‌گیرم. فردا پیشکشی برات خواهم آورد و قربانی شدن و نشدن این پیشکش رو به دستان توانمند تو می‌سپارم که تو همان بهترین و مهربان‌ترین تصمیم گیرنده برای من بودی. مثل همیشه تنهام نگذار.

+ نوشتم که یادم بمونه...

نظرات 6 + ارسال نظر
رویا 1394/08/27 ساعت 17:56

الله خیر السین

چی شد

خانم یک هفتم 1394/08/27 ساعت 23:57

خیر باشه ایشالا:)

حتما همیشه خیره...

رویا 1394/08/28 ساعت 13:33

ینی خدا بخیر بگذرونه

میگذرونه
اصن تا این ساعت هنوز هیچ اتفاقی نیافتاده... جلسه ای که قرار بود برقرار بشه هنوز نشده

سعیده 1394/08/28 ساعت 15:03

نگرانم

اصن امروز هیچ جلسه ای برگزار نشد و حتما خیر بوده که کمی زمان بگذره

سکوت 1394/08/28 ساعت 23:07 http://sokot2010.blog.ir

خداوند حافظ و پشیتیبانت باشه برادر
انشالاه همه غم هات قربانی شادیهات بشوند:)

دم شما گرم خواهر

سعیده 1394/08/30 ساعت 20:14

خدا حفظت کنه...

موتوشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد